دانلود رایگان کتاب داستان آرزوهای بزرگ در یکی از بهترین و پرفروشترین آثار کلاسیک با پیپ یتیم و فروتن قصهی چارلز دیکنز همراه شوید و در کتاب آرزوهای بزرگ، او را تا بزرگترین آرزوهایش همراهی کنید. به راستی او میتواند یک نجیبزاده شود؟ در این داستان مهیج جنایت و گناه، انتقام و پاداش شما را توامان با هم در بر میگیرد.
درباره دانلود رایگان کتاب داستان آرزوهای بزرگ
امروز که از خواب بیدار شدید احساس عجیبی نداشتید؟ پیپ هم مانند شما فکر میکرد. در واقع تصور میکرد امروز هم یک روز معمولی مثل تمام روزهای دیگر است و قرار است روزش را در کارگاه آهنگری بگذراند. اما ماجرا طرز دیگری رقم خورد. پیپ، پسری که پدر و مادر خود را از دست داده بود، در روستایی کوچک زندگی میکرد و به سختی روزگار میگذراند، ناگهان زندگیاش از این رو به آن رو شد. ثروتی هنگفت از نیکوکاری مرموز به او رسید و او تبدیل به یک نجیبزاده شد. این ماجرا سرنوشت دیگری برای او رقم زد. او که حالا مردی جنتلمن شناخته میشود، ریشهها و روابط گذشتهاش شرمندهاش میکنند.
قبل از این اتفاق، زمانی که پیپ هنوز کودک بود، به خانهی پیرزن ثروتمندی برده شد. آنجا دختر جوانی را دید و به او دل باخت. این شیفتگی کم برای او دردسر به همراه نداشت. علیرغم برخورد سرد دخترک با او، پیپ همهی تلاشش را کرد تا دختر را دلباختهی خود کند. اما به راستی علت این همه سردی دختر چه بود؟
کتاب آرزوهای بزرگ (Great Expectations) دیدگاه جذابی از تفاوت بین طبقات در عصر ویکتوریا به شما ارائه میدهد و کتاب به قدری جذاب است که نمیتوانید آن را کنار بگذارید. چارلز دیکنز (Charles Dickens) این اثر را در سال 1861 منتشر کرد و هنوز پس از گذشت سالها این اثر یکی از بزرگترین آثار ادبی به شمار میرود و افراد دربارهی آن نقدها مینویسند و بحثها میکنند. میتوان این کتاب ارزشمند را نوعی خودزیستنامه به شمار آورد؛ زندگینامهای خودنوشت که تجربیات نگارنده را نمایان میسازد.
فیلمنامه اقتباسشده بر اساس کتاب آرزوهای بزرگ:
سال 1946 بود که دیوید لین، کارگردان توانمند انگلیسی، با اقتباس از کتاب چارلز دیکنز فیلمی ساخت. این فیلم تحسین منتقدان را برانگیخت و توانست جایزهی اسکار بهترین فیلمبرداری فیلم سیاه و سفید و بهترین کارگردانی را از آن خود کند. این فیلم در صدر بهترین فیلمهای انگلیسی قرار گرفته است. بعدتر و در سال 2012 فیلمی درام به کارگردانی مایک نیوول و نقشآفرینی هلنا بونهام کارتر و رالف فاینس با اقتباس از این اثر و یک مجموعهی تلویزیونی با همین نام در سال 2011 میلادی در بریتانیا ساخته شده است.
افتخارات کتاب آرزوهای بزرگ:
– برنده جایزه Audie در بخش کلاسیک (2010)
– برنده جایزه ماکسیم ریلسکی (1993)
– از پرفروشهای سایت آمازون
نکوداشتهای کتاب آرزوهای بزرگ:
– تاکنون هیچ داستانی با زاویهی دید اول شخص بهتر از این داستان روایت نشده است. (Penguin Random House)
– این اثر قوهی تخیل همیشه در حال خروش و شگفتانگیز نویسندهی خود را منعکس میکند. (گاردین)
– با طنزی غنی و فوقالعاده خواندنی. (Barnes & Noble)
کتاب آرزوهای بزرگ مناسب چه کسانی است؟
اگر به مطالعهی رمانهای کلاسیک و تاریخی علاقه دارید، کتاب آرزوهای بزرگ میتواند انتخابی بسیار دلچسب و مناسب برای شما باشد.
با چارلز دیکنز بیشتر آشنا شویم:
او دومین فرزند از خانوادهای ده نفره بود که دائماً دچار بدهی و محرومیت بودند. چارلز دیکنز بنا به شرایطی که داشت، از سنین بسیار کم با گرسنگی، بدهکاری و وحشت زندان آشنا بود. بعدها او به یکی از موفقترین نویسندگان و یکی از خودساختهترین و ثروتمندترین افراد انگلیس تبدیل شد. زمانی که دیکنز مشهور شد، فقط ثروتمندان توانایی خرید کتاب داشتند. او داستانهای خود را در مجلاتی ارزان منتشر میکرد تا افراد فقیر نیز بتوانند کتابهای او را بخوانند. میتوان او را از مهمترین و برجستهترین رماننویسان عصر ویکتوریا به حساب آورد. چارلز دیکنز همواره بر نویسندگان پس از خود تاثیر عمیق گذاشته و از آثار او همواره اقتباسهای گوناگونی صورت گرفته است. از دیگر کتابهای مهم او میتوان به الیور توییست، دیوید کاپرفیلد و داستان دو شهر اشاره کرد.
در بخشی از کتاب چارلز دیکنز میخوانیم:
همانطور که روى صندلى خود نشسته بود، دستش را به دور گردنم انداخت و سرم را پایین کشید و به خودش نزدیک کرد و گفت: «دوستش داشته باش! دوستش داشته باش! رفتارش با تو چهطوره؟» قبل از آنکه بتوانم جواب دهم اگر از اصل مىتوانستم به چنین پرسش سختى پاسخ بدهم تکرار کرد: «دوستش داشته باش، دوستش داشته باش، دوستش داشته باش! اگه شهد و نوشیدنیت داد دوستش داشته باش، اگه نیشت زد، باز هم دوستش داشته باش، اگه قلبتو تکهتکه کرد همونطور که بزرگ و قوىتر مىشه و بین شماها فاصله مىافته بازم دوستش داشته باش، دوستش داشته باش!»
من هرگز چنین شور عمیقى را در قالب کلمات نشنیده بودم. سفتى و تورم عضلات بازوى لاغرش را که از هیجان عمیق درونش بود، بر گردنم احساس مىکردم. پیپ، مىشنوى چى مىگم؟ من براى این اونو به فرزندى پذیرفتم که همه دوستش بدارند. اونو طورى پرورش دادم که دوستش داشته باشند. اونو به کمال رسوندم که دوستش داشته باشند. بنابراین تو هم دوستش داشته باش! او این جمله را بارها تکرار کرد و تردیدى نداشتم که آن را با نیت خاصى بر زبان مىآورد. کلمهى «دوستداشتن» را با شدت و عصبیت خاصى بیان مىکرد که اگر بهجاى آن واژههاى «نفرت»، «ناامیدى»، «انتقام» و «مرگ» را تکرار مىکرد تا این حد در ذهنم فریاد بیزارى را تداعى نمىکرد. با همان حالت شتابزده و پرهیجان ادامه داد: «مىدونى عشق حقیقى چیه؟ اطاعت بىچون و چرا، فروتنى، خودشکستن بىقیدوشرط، فرمانبردارى محض، بىاعتقادشدن به خود و جهان، تسلیم تمامى دل و جان به معشوق پُرآزار، همونطور که من بودم!»