دانلود رایگان کتاب عشق چگونه زایل می شود سعید نفیسی با گزینش و ترجمهی هفت داستان کوتاه از لئو تولستوی در کتاب عشق چگونه زایل میشود، شما را با بعضی از داستانهای کمتر شناخته شده اما بسیار ارزشمند این نویسندهی بزرگ آشنا میسازد. گفتنی است که مقالهای نسبتاً مفصل نیز ضمیمهی کتاب حاضر شده که مطالعهاش بیتردید شما را در درک بهتر داستانها یاری خواهد رساند.
دربارهی دانلود رایگان کتاب عشق چگونه زایل می شود
در سال 1307 در تمام جهان مراسمی برای تولد صد سالگی غول ادبیات روسیه، لئو تولستوی (Leo Tolstoy) برگزار شد. سعید نفیسی مترجم کتاب عشق چگونه زایل میشود (I was so exhausted) یک سری مقالات در مورد وی به نگارش درآورده است که در روزنامهی شفق سرخ انتشار یافتند. او طی سالهای عدیدهای در مورد تولستوی تحقیقات زیادی نمود و در نهایت تمام مقالاتش را ضمیمهی کتاب حاضر کرد تا از این طریق با یکی از نویسندگان بزرگ در جهان بیشتر آشنا شوید. همچنین این کتاب متشکل از هفت داستان کوتاه و خواندنی از لئو تولستوی است که از خواندن آنها بدون شک لذت خواهید برد.
کتاب عشق چگونه زایل میشود برای چه کسانی مناسب است؟
این اثر را به تمام کسانی که به داستانهای کوتاه لئو تولستوی علاقه دارند و میخواهند با شخصیت یکی از بزرگترین نویسندگان جهان آشنا شوند، پیشنهاد میکنیم.
با لئو تولستوی بیشتر آشنا شویم:
این نویسندهی نامدار روسی در سال 1828 دیده به جهان گشود و به سال 1910 چشم از دنیا فرو بست. زندگی تولستوی در فراز و فرود و حیرتانگیزی، دستکمی از نوشتههایش ندارد. از جمله ماجرای عشق و ازدواج او، اقدامات اومانیستیاش در ارتباط با رعایا، تحولات روحی و درگیری همیشگیاش با مسئلهی مذهب و … میتواند موضوع صدها کتاب و مقاله باشد. به همین خاطر ما از ذکر جزییات مربوط به سرگذشت تولستوی اجتناب میکنیم، و ادامهی این مطلب مختصر را به مرور کوتاهی بر کارنامهی ادبی او اختصاص میدهیم.
دانلود رایگان کتاب عشق چگونه زایل می شود مهمترین کتاب تولستوی، رمان چندجلدی جنگ و صلح است که موضوع عمدهی آن مقاومت جانانه و تاریخی روسها در برابر حملهی فرانسویان به رهبری ناپلئون بناپارت است. تولستوی در این رمان، که به جرئت میتوان عظمت آن را با حماسههای بزرگی چون ایلیاد، و غنای محتواییاش را با مجموعهی آثار نویسندگانی چون شکسپیر و دانته مقایسه کرد، برخی از ماندگارترین کاراکترهای داستانی تاریخ ادبیات را خلق کرده است: از جمله دو شخصیت پیچیده به نامهای پییر و آندرهی.
دیگر اثر بزرگ تولستوی آنا کارنینا نام دارد، که به گمان بسیاری از صاحبنظران، در کنار شاهکارهایی چون مادام بوواری و برادران کارامازوف، یکی از ده رمان برتر تاریخ است.
مرگ ایوان ایلیچ عنوان اثر مهم دیگری از این نویسندهی تواناست، که اگرچه به لحاظ حجم و اندازه قابل مقایسه با آثار ذکرشده نیست، از نظر ادبی نمیتوان کم از آن دو دانستش. این رمان کوتاه را میتوان عمیقترین مرگنگاری در جهان ادبیات نامید.
از دیگر آثار مهم این نویسنده میتوان به کتابهای پیش رو اشاره داشت: «سعادت زناشویی، شیطان، داستان یک کوپن جعلی، رستاخیز».
برخی از جملات ماندگار لئو تولستوی:
– موسیقی خلاصه احساسات است.
– تنها معنای زندگی خدمت به بشریت است.
– هنر، چیزی جز انتقال احساسی که هنرمند تجربه کرده نیست.
– برای خوشبخت شدن، باید به امکان خوشبختی باور داشت.
– با یاد خداوند، لحظهای صبر کنید، کار خود را متوقف کنید و اطرافتان را تماشا کنید.
در بخشی از کتاب عشق چگونه زایل میشود میخوانیم:
آلیوشا پسر دوم خانواده بود. او را «کوزه» لقب داده بودند، زیرا که روزی او را فرستاده بودند شیر برای زن شاگرد کشیش ببرد، افتاد و کوزهی شیر را شکست. مادرش او را زده بود و از آن روز بچها و او را «کوزه» نام گذاشتند. پسر بچه لاغری بود که گوشهای راست ایستادهای مثل بال مرغ و بینی بسیار درشتی داشت.
رفقا او را مسخره کردند و میگفتند: «دماغ آلبوشا مثل سگی روی کپه ماسه است».
دانلود رایگان کتاب عشق چگونه زایل می شود ده یک مدرسه داشت، اما آلیوشا هرگز خواندن را یاد نگرفته بود و راستش را بخواهید هرگز وقت نکرده بود به آن جا برود. پسر ارشد در شهر بود، نوکر یک دکاندار، وآلیوشا همیشه در کارهای زراعتی با پدرش کمک کرده بود. وقتی که با خواهر کوچکش ماده گاوها و گوسفندها را نگاه میداشت تنها شش سال داشت. وقتی که بزرگ شد اسبها را شب و روز به او سپردند. در دوازده سالگی شخم میزد و گاری میبرد. گاهی زورش نمیرسید، اما پر از حسن اراده بود. همیشه خوشرو بود، وقتی که دستش مینداختند ساکت میماند، یا اینکه خودش هم میخندید. پدرش که به او غر میزد، جواب نمیداد و گوش میداد و به محض اینکه سرزنش تمام میشد لبخند میزد و اولین کاری را که پیش میآمد از سر میگرفت.
آلیوشا نوزده سال داشت که برادرش به سربازی رفت و پدرش خواست وادارش کند جایی را که برادر ارشد خالی گذاشته بود بگیرد. چکمههای کهنه برادر و شب کلاه پدر و یک جلیقه کهنه به او دادند و او را بخ شهر بردند. از لباس تازهاش بسیار شاد بود؛ اما دکاندار از ظاهر او بسیار خشنود نشد و به دهقان گفت:
گمان میکردم مردی را برای من میآوری، و تو یک تکه خمیر آوردی! به چه درد ممکن است بخورد؟
همه کاری را بلدست. بلدست ببندد و گاری ببرد. جای چهارنفر کار میکند. راست است که هر کس او را ببیند میگوید یک تکه چوب، اما رگ دارد.
خوب این را هم میبینم.
و آنچه بهترست این است که پس جوابی نمیکند… و کارکُن است!
فهرست مطالب کتاب
ترجمه و مقدمه
شهرت جهانی
زندگی ادبی
آنا کارنینا
اندیشههای پایان عمر
جنبهی ادبی تولستوی
ترجمههای آثار تولستوی
دو روز در خانه تولستوی
نیکالای پالکین
یک روح ساده
شب احیای تزار جوان
عشق چنین زایل میشود
کار یک روزهی بازیل کشیش
مشمولها
دعای سه پیرمرد